بسیار مایلم در این جمع نورانی و در محضر خبرگان ملت، سه مطلب مهم را یاد آوری کنم و بر این سه نکته تأکید ورزم.
مطلب اول، مسئله فقر در کشور و اهمیت فقرا در این نظام
هیچکس منکر خدمات بی بدیل انقلاب اسلامی به فقیران و اقشار محروم نیست. این انقلاب، توده های مردم را از حاشیه به متن آورد و به آنان هویت و حیاتی مجدد داد و آنان را در بهره گیری از نعمت های مادی و معنوی، سهیم اغنیا و مرفهان ساخت. به نحوی که پس از انقلاب، روستاها و شهرهای کوچک ما از همان امکاناتی برخوردار شدند که شهرهای بزرگ.
ولی با کمال تأسف واقعیاتی چند از جمله خشکسالی های پی در پی و عدم توزیع عادلانه ثروت ها و چپاول دسترنج های روستاییان توسط واسطه ها، موجب افزایش محرومیت ها و فقر بخش های عظیمی از جامعه به خصوص روستاییان و مهاجرت ناخواسته آنان به شهرها و در نتیجه افزایش بی رویه جمعیت شهری و پیدایش مشکلات متعددی مانند حاشیه نشینی شده است و متأسفانه مشکلات و گرفتاری های این قشر آن طور که شایسته نظام جمهوری اسلامی است مورد توجه مسئولان و مدیران قرار نمی گیرد و این در حالی است که هم امام راحل اعلی الله مقامه و هم رهبر معظم انقلاب همواره بر اولویت دادن به مشکلات این قشر تاکید ورزیده اند.
امام عظیم الشأن فرمود: «خدا نیاورد آن روزی که سیاست ما و سیاست مسئولین کشور ما، پشت کردن به دفاع از محرومین و رو آوردن به حمایت از سرمایه دارها گردد و اغنیاء و ثروتمندان از اعتبار و عنایت بیشتری برخوردار شوند . معاذالله که این با سیره و روش انبیاء و امیر المومنین و ائمه معصومین علیهم السلام سازگار نیست، دامن حرمت و پاکت روحانیت از آن منزه است».
با این همه تاکیدات امام راحل و رهبر معظم انقلاب در مورد رسیدگی به وضعیت محرومان، این شایسته نظام ما نیست که امروزه بشنویم بیش از ده میلیون نفر در کشور ما زیر خط فقر زندگی می کنند یا اینکه اعلام شود جمعیت حاشیه نشین ما 11 میلیون نفر است. یا اینکه گفته شود 80% حقوق بگیران زیر خط فقر هستند.
البته همه این دردها و مشکلات قابل حل است، مشروط به آن که برخی از مسئولین و مدیران پرحرف و کم کار، به خود آیند و فرامین حکیمانه و دلسوزانه رهبر معظم انقلاب را به کار بندند و با نظریه پردازی های غیر محققانه و مسائل حاشیه ای و اختلاف بر انگیز، وقت مردم را نگیرند و آب در آسیاب دشمن نریزند و ناکارآمدی و کارنابلدی خود را نپوشانند و بجای آنکه پاسخگو باشند در نقش اپزوسیون بازی نکنند.
و اما مطلب دوم مسئله فضای مجازی است.
با کمال تاسف و درد، در این مسأله هم شاهدیم برخی از مسئولان به جای آنکه مشکلات این عرصه را حل کنند، سیاسی کار می کنند و ناجوانمردانه به گونه ای سخن می گویند که گویی یک طیف، دشمن قسم خورده فضای مجازی و طیف دیگر طرفدار پر و پا قرص آن است و گویی این جمع، خواستار ارتباط و تعامل با جهان و آن جمع، مخالف با آن است.
امروز در کشور ما هیچ طیف و هیچ جریانی با اصل فضای مجازی و با فرصت ها و با خدمات فراوان آن مخالف نیست و هیچ حزب و گروهی، خواهان تعطیلی آن و قطع رابطه اطلاعاتی با جهان نیست زیرا این کار نه شدنی است نه معقول.
وی افزود : امروز اجماع همه دلسوزان جامعه و خواسته به حق همه یاوران حقیقی انقلاب ، نه تعطیلی فضای مجازی و شبکه های اجتماعی بلکه مدیریت ، ساماندهی و بومی سازی آنهاست و کسانی که با این حقیقت روشن مخالفت میکنند و یا با کارشکنی ، مانع از اجرای آن میشوند غافلانی هستند منفعل و مقصر.
کشورهایی مانند سوئد، کانادا ، هند ، کره جنوبی و مالزی که خود را نمادهای مردم سالاری و آزادی بیان می دانند ، گسترده ترین میزان فیلترینگ اینترنت را اعمال می کنند .
در اتحادیه اروپا ، فرانسه شدیدترین نظارت های حکومتی فضای سایبری را دارد. طبق قانون مصوب سال 2009 این کشور ، کاربران ناقض قوانین شبکه ، از دسترسی به آن محروم می شوند . بزرگترین مرکز کنترل اینترنت در جهان یابه اختصار جی سی اچ کیو (GCHQ) در انگلیس قرار دارد.
و اما مطلب سوم
همه می دانند مهمترین و اصلی ترین رسالت انقلاب اسلامی ، تربیت نسل موجود و نسل های آینده بر اساس ارزشها و تعالیم نورانی اسلام است . در جمهوری اسلامی ایران بعد از گذشت 40سال از عمر پر برکت انقلاب ، سند تربیت با پشتوانه سالها کار کارشناسی و بر مبنای اسلام ، تنظیم گردید. اکنون این سوال مهم مطرح است که چرا وقتی هیئت دولت در شهریور 1395 اجرای سند 2030 را تصویب میکند در کمتر از 4 ماه دستورالعمل اجرایی آن تهیه و در دی ماه 1395 رونمایی می شود اما سند تحول بنیادین که در آذر ماه سال 1390 تصویب و ابلاغ شده تاکنون اثری از اجرای آن مشاهده نمی شود. آیا وقت آن نرسیده که نهاد های مسئول به خصوص شورای انقلاب فرهنگی در این مورد به وظیفه قانونی خود عمل کنند؟