بسم الله الرّحمن الرّحیم
الحمدُلله و سُبحانَکَ؛ أللّهُمَّ صلّ علی محمدٍ و آلهِ مظاهرِ جمالِک و جلالِک و خزائنِ أسرارِ کتابِکَ الذّی تجلّی فیه الأَحدیةُ بِجمیعِ أسمائکَ حَتّی المُسْتَأْثَرِ منها الّذی لایعْلَمُهُ غَیرُک؛ و اللَّعنُ علی ظالِمیهم أصلِ الشَجَرةِ الخَبیثه.
پیش از هر چیز سالروز شهادت حضرت سیدالساجدین و امام العابدین صلوات الله و سلامه علیه را تسلیت عرض می کنم . همچنین سالگرد آغاز دوران پرافتخار هشت سال دفاع مقدس را گرامی می دارم. یاد و نام شهیدان و جانبازان و ایثارگران را عزیز می شمارم و به بازماندگان و خاندان یکایک آنان عرض ادب و فروتنی می نمایم.
اگر آنان نبودند، قطعاً شجره طیبه انقلاب اسلامی به بار نمی نشست و اینک در آستانه چهل ساله دوم آن قرار نمی گرفتیم. ما تا ابد وامدار آنان هستیم و البته باری سنگین و کمرشکن هم بر دوش داریم؛ بار مسئولیت حفظ و بسط دستاوردها و تلاش بی وقفه برای تحقق آرمان ها . اما چه باید کرد؟
امام فقید با حکمت مثال زدنی خویش نوشت:« بیتردید رمز بقای انقلاب اسلامی همان رمز پیروزی است؛ و رمز پیروزی را ملت میداند و نسلهای آینده در تاریخ خواهند خواند که دو رکن اصلی آن: انگیزه الهی و مقصد عالی حکومت اسلامی؛ و اجتماع ملت در سراسر کشور با وحدت کلمه برای همان انگیزه و مقصد» بوده است.
ایشان افزوده اند:« اینجانب به همه نسلهای حاضر و آینده وصیت میکنم که اگر بخواهید اسلام و حکومت الله برقرار باشد و دست استعمار و استثمارگرانِ خارج و داخل از کشورتان قطع شود، این انگیزه الهی را که خداوند تعالی در قرآن کریم بر آن سفارش فرموده است از دست ندهید؛ و در مقابل این انگیزه که رمز پیروزی و بقای آن است، فراموشی هدف و تفرقه و اختلاف است.»
بنابراین، ما و همه کسانی که دل در گرو این حرکت مقدس الهی دارند، حداقل دو وظیفه سنگین بر دوش داریم؛ یکی آنکه همواره مراقب انگیزه های درونی خود باشیم و ضمن استمداد مداوم از محضر باری تعالی، به طرز سختگیرانه و وسوسه آمیزی مراقبت کنیم تا مبادا حتی در اعماق ضمیر خویش دچار خودخواهی، قدرت طلبی، درشت گویی، خودشیفتگی یا دنیازدگی شویم و امثال من فراموش کنیم انبوه همرزمانی را که یکشبه ره صدساله را پیمودند و العیاذبالله من مصداق « أشَدَّ النّاسِ حَسرَةً یَومَ القِیامَةِ» باشم.
اینجاست که ندای جانسوز امیر مومنان سلام الله علیه به گوش انسان می رسد که دردمندانه می فرمود: «فَیا لَها حَسرَةً عَلى کُلِّ ذی غَفلَةٍ ، أن یَکونَ عُمُرُهُ عَلَیهِ حُجَّةً ، أو تُؤَدِّیَهُ أیّامُهُ إلى شِقوَةٍ»؛ دریغا بر هر غافلى که عمرش بر او حجّت باشد، یا دوران زندگانى اش ، او را به سوى بدبختى بکشانَد!
وظیفه دوم ما که کمتر چیزی به اندازه آن مورد تاکید و سفارش امام عزیز بود، حفظ وحدت است و اینکه باور کنیم این سنت خدا را، و اینکه یقین کنیم ما هم مخاطب آنیم که:«لَا تَنَازَعُوا فَتَفْشَلُوا وَتَذْهَبَ رِیحُکُمْ».
همه و همه باید حفظ وحدت را فریضه بزرگی بدانیم که البته نیازمند محور است و این محور چیزی جز ولایت فقیه نیست. دشمنان قسم خورده ما نیز این حقیقت را دریافته اند و خصوصاً در این زمان هرچه در توان دارند برای تضعیف این محوریت به کار بسته اند.
سید حسن مدرس، نماد افتخار انگیز پیوند میان فقاهت و سیاست، خاطره ای بس تکان دهنده و درس آموز از ملاقات خود با مرحوم میرزای شیرازی بزرگ، یعنی قهرمانِ پیروز مبارزه با استعمار و صادرکننده حکم تحریم تنباکو، برای ما به یادگار نهاده و حجت را تمام کرده است.
مدرس می گوید: وقتی در سامراء خدمت میرزا که عظمتی فوق تصور داشت، رسیدم، داستان پیروزی واقعه دخانیه را برایش تعریف نمودم. آثار تفکر و نگرانی در چهره آن مرد بزرگ پیدا شد و دیده اش پر از اشک گردید. علت را پرسیدم؛ چرا که انتظارداشتم مسرور و خوشحال شود!
میرزا فرمود: حالا حکومت های قاهره فهمیدند قدرت اصلی یک ملت و نقطه تحرک شیعیان کجاست. حالا تصمیم می گیرند این نقطه و این مرکز را نابود کنند. نگرانی من ازآینده جامعه اسلامی است.
حدس میرزا درست بود. دشمنان دین و بدخواهان این مرز پرگهر تاثیر و نقش محوری ولایت فقیه را به چشمان خویش دیده اند. پس چرا نباید با همه قدرت در برابر آن بایستند؟ و چرا ما نباید با تمام توان بر این رمز پیروزی و رستگاری ثابت قدم بمانیم؟
امیرمومنان علی علیه السلام در دو جای نهج البلاغه سوگند یاد کرده اند که بی تردید مومنان متفرق و نافرمان مغلوب دشمنان متحد و فرمانبردار می شوند. یکی در خطبه 166 که با تاکیدهای مکرر فرمود:«أَمَا وَ الَّذِی نَفْسِی بِیَدِهِ لَیَظْهَرَنَّ هَؤُلَاءِ الْقَوْمُ عَلَیْکُمْ».
دیگری هم در خطبه 25 که پس از تحقق این پیش بینی، فرمود:«إِنِّی وَاللهِ لاَََظُنُّ هؤُلاءِ القَوْمَ سَیُدَالُونَ مِنْکُمْ». سوگند بخدا مى دانستم که اینها بزودى بر شما مسلط خواهند شد. سپس به چهار دلیل آن اشاره فرمود. دلیل اول همانا وحدت دشمنان و تفرقه خودی ها است: « بِاجْتِماعِهمْ عَلَى بَاطِلِهمْ، وَتَفَرُّقِکُمْ عَنْ حَقِّکُمْ».
دلیل دوم فرمانبری و اطاعت پذیری دشمن و نافرمانی و خودرایی مسلمانان است:« وَ بِمَعْصِیَتِکُمْ إِمَامَکُمْ فی الحَقِّ، وَطَاعَتِهِمْ إِمَامَهُمْ فی البَاطِلِ».
سومین دلیلی هم که امام ذکر می کنند، روحیه امانتداری است. ظاهراً مقصود از امانت در اینجا تنها امانت های مادی نیست. بلکه مراد، داشتن وجدان کاری و انجام درست مسئولیت های سیاسی و اجتماعی است که مهم ترین مصداق امانت در فرهنگ دینی محسوب می شود. امام فرمود:« وَبِأَدَائِهِمُ الاََْمَانَةَ إِلَى صَاحِبِهِمْ وَخِیَانَتِکُمْ»؛ آنها اداى امانت مىکنند و شما خیانت می ورزید!
چهارمین دلیل نیز به وضع زندگی مردم باز می گردد. یکی از حقوق اصلی شهروندان و اساسی ترین تکالیف حکومت ها رسیدگی به معیشت و رفاه مردم و آبادانی کشور است. فقر و عقب ماندگی موجب سست شدن انگیزه های عمومی و ضعیف شدن پشتوانه مردمی است و این، نتیجه ای جز شکست ندارد. حضرت می فرماید:« وَبِصَلاَحِهمْ فی بِلاَدِهِمْ وَفَسَادِکُمْ»؛ آنها در شهرهاى خود به اصلاح مشغولند و شما به فساد!
ناگفته پیدا است که مقصود از دعوت به وحدت، نادیده گرفتن نقص ها و خطاها یا توصیه به دست برداشتن از مواضع اصولی و سازش سوداگرانه نیست. مقصود آن است که به رغم اختلاف نظرها رمز پیروزی را فراموش نکنیم و برای یک دستمال قیصریه را به آتش نکشیم. مراد آن است که هرچه فریاد داریم بر سر آمریکا بکشیم و دیده خود به بد دیدن از خودی ها آلوده نگردانیم.
وقتی که ابوموسی اشعری نامه ای راجع به نتیجه تلخ حکمیت به علی علیه السلام نوشت، حضرت در پاسخ تاکید کرد که به رغم همه جفاها باز هم «حریص ترین فرد» نسبت به حفظ وحدت جامعه است، آن هم نه فقط وحدت؛ بلکه بالاتر: وحدت به همراه الفت. نوشت:« وَلَیْسَ رَجُلٌ ـ فَاعْلَمْ ـ أَحْرَصَ عَلَى جَمَاعَةِ أُمَّةِ مُحَمَّدٍ ـ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَآلِهِ وَسَلَّمَ ـ وَأُلْفَتِهَا مِنِّی».
من اگر واقعاً شیعه و یا حداقل شیفته امیرمومنان هستم، باید حتی اگر جفا می بینم، سخنی نگویم که به اصل نظام و جماعت و الفت مردم کمترین آسیبی وارد آید. باید حرف دل ما این باشد که:
وفا کنیم و ملامت کشیم و خوش باشیم که در طریقت ما کافری است رنجیدن
به پیر میکده گفتم که چیست راه نجات بخواست جام می و گفت عیب پوشیدن
اختلاف کدامیک از ما با یکدیگر اساسی تر از اختلاف آن بزرگوار با مخالفان خویش است؟ پس چرا نمی توانیم از او الگو بگیریم؟ چه پاسخی برای خدا داریم، اگر به دست خود سوژه برای امیدواری دشمنان و ناامیدی دوستان فراهم کنیم؟
فرض کنیم برخی نقدها وارد و صحیح هم باشد، اما از کشاندن آن به تریبون های عمومی و نگران ساختن مردم و افشای اطلاعات نظام چه سودی می بریم؟ تکان دهنده است این فرموده امام صادق علیه السلام در کافی شریف که فرمود:«مَنْ أَذَاعَ عَلَیْنَا شَیْئاً مِنْ أَمْرِنَا فَهُوَ کَمَنْ قَتَلَنَا عَمْداً وَ لَمْ یَقْتُلْنَا خَطَأً»!
همان طور که رهبر فرزانه در بیانیه گام دوم انقلاب فرمودند: با نگاهی واقع بینانه باید گفت: امروز دلیلی برای ناامیدی وجود ندارد و بحمدالله همه چیز حاکی از پیشرفت و مایه امیدواری است؛ الا ان یکون اللاحظ احول العینین!
ایشان فرموده اند:«نخستین توصیه من امید و نگاه خوشبینانه به آینده است. بدون این کلید اساسیِ همه قفلها، هیچ گامی نمی توان برداشت»، و البته تاکید کرده اند که شرط تحقق این امید، سپردن کارها به نسل جوان است:«اگر زمام اداره بخشهای گوناگون کشور به جوانان مؤمن و انقلابی و دانا و کاردان که بحمدالله کم نیستند، سپرده شود، این امید برآورده خواهد شد؛ انشاءالله.»
وقت به پایان رسید و به قول سعدی:« اندوه دل نگفتم الا یک از هزاران». مایل بودم که راجع به لزوم حفظ حرمت مجلس خبرگان و نمایندگی آن، الزامات فعال سازی آن، استفاده از نیروهای جوان، هیات اندیشه ورز و دیگر خواسته های حضرت آقا در دیدارهای این دوره ، سیاست خارجی، اصالت مقاومت و اصل عدم رکون به ظالمین، فرهنگ عمومی خصوصاً عفاف و حجاب، اقدام های جاری برای مبارزه با فساد، انتخابات آینده و موضوعاتی از این دست نیز نکته هایی عرض کنم که ممکن نیست.
سُبْحَانَ رَبِّکَ رَبِّ الْعِزَّةِ عَمَّا یَصِفُونَ وَسَلَامٌ عَلَى الْمُرْسَلِینَ وَالْحَمْدُ لِلَّـهِ رَبِّ الْعَالَمِینَ.