سماللَّهالرّحمنالرّحیم
الحمد للَّه ربّ العالمین و الصّلاة و السّلام على سیّدنا محمّد و اله الطّاهرین
و لعنة اللَّه على اعدائهم اجمعین.
قال اللَّه الحکیم فى کتابه:
«هو الّذى انزل السّکینة فى قلوب المؤمنین لیزدادوا ایمانا مع ایمانهم و للَّه جنود
السّموات و الارض و کان اللَّه علیما حکیما. لیدخل المؤمنین و المؤمنات جنّات تجرى
من تحتها الانهار خالدین فیها و یکفّر عنهم سیّئاتهم و کان ذلک عنداللَّه فوزا
عظیما. و یعذّب المنافقین و المنافقات و المشرکین و المشرکات الظّانّین باللَّه
ظنّ السّوء علیهم دائرة السّوء و غضب اللَّه علیهم و لعنهم و اعدّ لهم جهنّم و ساءت
مصیرا. و للَّه جنود السّموات و الارض و کان اللَّه عزیزا حکیما.»(1)
صدق اللَّه العلىّ العظیم.
اولاً خیلى متشکریم از آقایان محترم، برادران مکرم و اعضاى این جلسه و هیئت فخیم در
نظام جمهورى اسلامى که این اجلاس را تشکیل دادید و این مطالب قابل توجه را مطرح
کردید. از بیانات رئیس محترم و نایب رئیس محترم هم تشکر میکنم که ما را در جریان
اجمالى مسائل این اجلاس قرار دادید.
خصوصیت این اجلاسِ این بارِ شما نزدیکى به ماه مبارک رمضان است؛ ماه عبودیت، ماه
اخلاص، ماه اتصال به معدن عظمت و قدرت و ماه اطمینان و سکینهى ناشى از ذکر، که
فرمود: «الا بذکر اللَّه تطمئنّ القلوب».(2) باید یکى از بهرههاى مهم این ماه شریف
براى ما این باشد که تلاطمها و اضطرابها و ناآرامىهائى که در دلهاى ما به وجود
مىآید، ما را به این طرف و آن طرف میکشاند، آرام بگیرد و سکینهى الهى بر قلب ما
نازل بشود؛ که اگر این سکینه را خداى متعال عنایت کرد و مرحمت کرد، عمق ایمان و عشق
و محبت به خداى متعال هم بیشتر میشود؛ «لیزدادوا ایمانا مع ایمانهم».
مردم خوشبختانه در این ماه رمضان، در این عید فطر بهرهى خوبى بردند؛ انسان
مىبیند. گزارشهاى متعدد از سرتاسر کشور براى ما آمد - گزارشهاى مستند، مصور - از
حالات مردم، توجهات مردم، شبهاى احیا، غیر از شبهاى احیا، روز قدس؛ مردم بحمداللَّه
خوب بهره بردند؛ بخصوص جوانها. معنویت این ماه مثل یک شعاع درخشندهاى، با یک نگاه
دلها را روشن کرد؛ و با نگاهى مثل یک ابر پربرکتى بارانها را بر دلهاى مردم، بر
جانهاى مردم فروریخت؛ خوب بود. خدا کند که ما هم از این قافله عقب نمانیم؛ ما هم
بهرهاى از این ماه مبارک ببریم.
البته این توجهات عمومى، این تفضلات الهى که به انواع و اقسام انسان مشاهده میکند،
از نزدیک انسان در گفتگوى با مردم، در معاشرت با مردم، در اظهاراتى که میشود،
مىبیند، اینها نباید ما را غافل کند؛ اینها خرسند کننده است، وضع عمومى بحمداللَّه
خرسند کننده است؛ منتها از مکر الهى نباید غافل شد. غفلت از آنچه که ممکن است پیش
بیاید و خطائى که ممکن است سر بزند و مجازاتى که خداى متعال ممکن است بر ناسپاسىها
متوجه یک ملت و یک امت کند، خطر بزرگى است.
خوشبختانه حوادث بیدارکنندهاى هم وجود داشته است و دارد. این حوادث گوناگون،
هجمههاى مختلف، همین حادثهى ننگین اهانت به قرآن شریف و عزیز در کشور آمریکا،
حوادث بیدار کننده است؛ اینها آن زنگهائى است که میخورد تا انسان در خواب غفلت فرو
نرود، خواب انسان سنگین نشود، از پیرامون خود غافل نشود؛ این نعمت بزرگى است. ما در
طول تاریخ و در طول انقلاب از اینگونه حوادث داشتیم و افراد مؤمن و بصیر و هوشیار
از این استفاده کردند؛ از دشمنى دشمنها استفاده کردند.
معروف بود، ما شنیده بودیم - حالا من یادم نیست جائى هم این را خواندهام یا نه،
اما از قدیم در دهنها بود - که این کتاب «فجر الاسلام» را که احمدامین مصرى نوشت که
تهمتهاى زیادى و اهانتهاى زیادى در این کتاب به شیعه کرده است - که بعد هم «ضحى
الاسلام» و «ظهر الاسلام» و «عصر الاسلام» را نوشت و همین طور در همهى اینها همین
اهانتها تکرار شده - وقتى منتشر شد، موجب شد که تعدادى از بزرگان و روشنفکران
حوزهى علمیهى نجف به فکر بیفتند و پاسخ عملى بدهند. لذا مرحوم آشیخ آقا بزرگ
تهرانى کتاب «الذّریعة» را نوشت؛ مرحوم سید محسن جبل عاملى کتاب «رجال» معروف خودش
را و «اعیان الشیعة» را نوشت؛ مرحوم صدر کتاب «تأسیس الشیعة لفنون الاسلام» را
نوشت؛ اینها دفاع کردند، دفاع عملى. یعنى یک کتاب سیصد چهارصد یا دویست سیصد
صفحهاىِ فجر الاسلام موجب شد که چند دائرةالمعارف بزرگ در شیعه به وجود آمد. این،
زنگ بیدارباش بود؛ خورد، این طرف بیدار شد و کارى که باید بکند، انجام داد.
در گذشته هم همین جور بوده. شما نگاه کنید اولِ کتاب «مبسوط» شیخ (رضوان اللَّه
علیه) - که در اُخریات حیات مبارکشان این کتاب را نوشتند - ایشان میگوید که ما زیاد
میشنویم که مخالفین ما فقه ما را تحقیر میکنند؛ «یستحقرونه و یستنزرونه» - یعنى
یستقلّونه - و میگویند فقه شما فروع ندارد، چه ندارد؛ لذا من این کتاب را نوشتم.
کتاب مبسوطِ به این عظمت، با این همه فروع، که خود ایشان میگوید که من در هیچ یک از
مذاهب اسلامى تاکنون کتابى در همهى ابواب فقه که با این همه فرع نوشته شده باشد،
ندیدم؛ این را شیخ، خودشان در اول کتاب بیان میکنند. یعنى یک اهانت، یک طعن، موجب
پدید آمدن یک چنین حادثهى شیرینى میشود.
یا شیخ نجاشى (رضوان اللَّه علیه) در اول کتاب «رجال» که یکى از بهترین و
اساسىترین سندهاى رجالى ما از هزار سال به این طرف است که براى ما حفظ شده، میگوید
که من شنیدم که سید شریف فرمود - ظاهراً سید مرتضى را میگویند - که مخالفین ما
میگویند که: «ان لا سلف لکم»؛ شما گذشته ندارید؛ «و لا مصَنَّف» یا «مصَنِّف»؛
علماى مصنِّف ندارید، سلف ندارید، گذشته ندارید. من این کتاب را نوشتم تا ببینند که
چرا، ما اینها را داریم.
ببینید، بزرگان از حوادث اینجور استفاده کردند. به نظر من، باید با این چشم به این
حوادث تلخ نگاه کرد. نه اینکه اهانت به قرآن کار کوچکى است؛ خیلى بزرگ است، خیلى
زشت است، خیلى ننگین است؛ اما براى ما باید زنگ بیدارباش باشد، باید حواسمان را جمع
کنیم، بفهمیم که: «من نام لم ینم عنه»؛(3) اگر ما اینجا خواب برویم، جبههى دشمن،
پشت سنگر خودش معلوم نیست خواب رفته باشد؛ او بیدار است، علیه ما توطئه خواهد کرد.
به نظر من، فتنهى سال 88 هم همین بود؛ براى ما یک زنگ بود، یک زنگ بیدارباش بود.
بعد از آنى که در یک انتخاباتى، چهل میلیون شرکت میکنند و همهى ما تا آخر شب،
خوشحال، خرسند که پاى صندوقهاى رأى مردم جمع شدند و تا آخر شب رأى دادند - و البته
هنوز عدد گفته نشده بود، همه هم لذت میبردند - ناگهان از یک گوشهاى، فتنهاى شروع
میشود؛ ما را بیدار میکند؛ میگوید: به خواب نروید، غفلت نکنید، خطرهائى در مقابل
شما وجود دارد و آن خطرها اینهاست. به نظر من، همهى حوادث را اینجورى باید نگاه
کرد.
در این جلسهى محترم و مکرم، یک نگاهى به مسائل جهانى مرتبط با ما بکنیم، یک نگاهى
هم به مسائل کشور بکنیم و ببینیم چه نکتههائى را میشود از اینها یاد گرفت، چه
درسهائى را میشود از آنچه که امروز در دنیا میگذرد یا در کشور ما میگذرد، فراگرفت.
در مسائل جهانى آن چیزى که از همه واضحتر و بارزتر است، بیش فعال شدنِ جبههى
مقابل ماست. بیمارى بیشفعالى یکى از بیمارىهاى کودکان و نوجوانان است. بیشفعالى
معناش این است که تحرک، زیاد؛ کارهاى گوناگون انجام میدهند، اما تمرکز نیست، هدف
نیست؛ به این در و آن در میزنند. تحرک زیاد، اما بدون هدف و غالباً همراه با
ناکامى. این حالت بیشفعالى است. انسان این حالت را امروز در جبههى مقابلِ دشمن
مشاهده میکند. مشغول تحرکات گوناگونند: تحریم، قطعنامه، تهمت، جوسازى علیه نظام
اسلامى، تقویت معارضان داخلى، به اصطلاح ورزشکارها دوپینگ کردنِ معارضین داخلى، که
اینها را همین طور هى با آمپولهاى نیروزا که هیچ تأثیرى هم در تقویت واقعى ندارد و
فقط ظاهراً او را فعال میکند، هى تزریق کنند.
پارسال در همان بحبوحهى جریان فتنهى سال 88 شنیدید که یکى از شبکههاى اجتماعى
اینترنتى که در ارتباط با معارضین فعال بود: خبرهاى اینجا را ببرند، دستورهاى آنجا
را برسانند، همین طور شلوغ کنند، فضا را چه کنند، میخواست موقتاً براى تعمیرات کارش
را تعطیل کند، دولت آمریکا مانع شد، گفت شما اگر الان، ولو براى تعمیرات تعطیل موقت
بکنید، این به معارضین داخل ایران ضرر میزند؛ جلویش را گرفتند. یعنى تعطیلى موقت را
به این شبکهى اجتماعى اجازه ندادند. یعنى کمکهاى اینجورى بود. و انواع و اقسام
کمکها و اعانتهایى که به اینها میشود.
امروز، همهى وسائل ارتباطى را به کار گرفتند؛ وسائل سیاسى را به کار گرفتند؛ وسائل
فرهنگى را به کار گرفتند؛ وسائل اقتصادى را به کار گرفتند، براى اینکه تحریمها در
حق ایران کهنه نشود و وسط راه از کار نیفتد. دولت آمریکا یک مأمور عالیرتبهى
اقتصادى و پولى خودش را مخصوصاً مأمور این کار کرده که این همین طور وظیفهاش این
است که کمیتههائى را هدایت کند، به این طرف و آن طرف دنیا مسافرت کند، با سران و
رهبران کشورها تماس بگیرد و دائم کشورهاى دیگر را علیه ایران وادار کنند. این
بیشفعالىِ نظام استکبار و جبههى مقابل نظام اسلامى، امروز به نظر من بارزترین
حوادث است.
خب، انسان از این حادثه، چند نکته را استفاده میکند. نکتهى اول این است که این،
ناشى از قدرت روزافزون بیدارى اسلام است. اینى که انسان مىبیند طرف - حریف -
دستپاچه شده، تلاش میکند، سراسیمه شده، به این در میزند، به آن در میزند، این
فعالیت را میکند، آن را مىبیند، این را مىبیند؛ این پیداست که این طرفِ قضیه،
قدرتى پیدا کرده است که او را مرعوب کرده، به هراس انداخته و سراسیمه کرده. اگر ما
ضعیف بودیم، اگر ما آسیبپذیر بودیم، اگر میتوانستند با یک ضربت، ما را به زانو در
بیاورند، این همه تلاش لازم نبود. این تلاش، نشانهى اقتدار این طرف است؛ و واقع
قضیه هم همین است، که حالا من اشاره خواهم کرد.
این طرف نسبت به سه دههى قبلى قوىتر شده است، مجربتر شده است، آگاهتر شده است،
دستهاى بازترى پیدا کرده است و متقابلاً دشمن ضعیفتر شده است. یک روز همهى دنیاى
مستکبر، مجتمعاً علیه ایران بودند. یعنى واقعاً یک نقطهى استراحتگاه وجود نداشت.
در دههى اول انقلاب اینجور بود دیگر. شوروى یک قدرتى بود که فقط یک کشور که نبود،
یک مجموعهى عظیم از کشورها بود که مرکز، اینجا و در روسیهى امروز بود؛ اروپاى
شرقى متعلق به اینها بود، غالب کشورهاى آفریقائى و آمریکاى لاتین با اینها بودند و
در آسیا بسیارى از اینها حساب میبردند. اینها علیه جمهورى اسلامى بودند. ما آن وقت
براى یک سلاح متعارف به هیچ جا نمیتوانستیم مراجعه کنیم؛ یعنى هیچ کشورى در دنیا
نبود که یک سلاح متعارف - مثلاً فرض کنید تانک - را بیست تا، سى تا اگر میخواستیم،
به ما بفروشند. من همان وقت زمان ریاست جمهورىِ خودم، سفرى کردم به یوگسلاوى، که
علىالظاهر خیلى هم ما را تحویل گرفتند و احترام کردند و بهبه و چهچه هم کردند؛
اما هرچه اصرار کردیم، اینها حاضر نشدند به ما همین سلاحهاى متعارف را بدهند. با
اینکه یوگسلاوى جزو کشورهاى مستقل بود، نه جزو غرب بود، نه جزو بلوک شرق بود؛ اما
در عین حال حاضر نشدند. دیگران که خب، جاى خود دارند.
آن طرف هم بلوک غرب بود؛ آمریکا بود، اروپا بود، همین فرانسهى امروز که حالا
تبلیغات علیه ما میکنند و حرف علیه ما میزنند، آن روز «میراژ» علیه ما میفرستادند،
«سوپر اتاندارد» علیه ما میدادند؛ یعنى حملهى آن روزِ این کشورها علیه ما از حالا
خیلى بیشتر بود. امروز آلمانها فرض کنید که یک حرفى در تبلیغاتشان - صدر اعظمشان یا
دیگرى - میزند؛ آن روز سلاح شیمیائى به صدام میدادند، کارخانهى سلاح شیمیائى برایش
درست میکردند؛ یعنى دشمنىها آن روز عملىتر و فعالتر بود.
امروز، این حرفها نیست، این خبرها نیست؛ یعنى نمیتوانند، زمینهاى براى آنها وجود
ندارد، نه اینکه امروز نجیبتر شدهاند، بهتر شدهاند؛ نه، مىبینند که نمیشود
کارىاش کرد؛ یعنى این حجم عظیم، روزبهروز پرمغزتر هم شده، قوىتر هم شده. و غرب،
امروز - این نکتهى مهمى است - احساس میکند که سلطهى قدیمىاش بر دنیاى اسلام
متزلزل شده؛ یعنى اینهائى که در کشورهاى اسلامى و عربى بىهیچ مانعى و رادعى
میتاختند و جلو میرفتند، امروز مىبینند نمیشود؛ نمیتوانند. این موج اسلامى آنها را
وادار کرده، حتّى تجدیدنظر میخواهند بکنند، آن هم براشان مشکل شده. در بعضى از
کشورها که وابستگى آنها به غرب واضح و آشکار است - مردمشان هم این را میدانند و
ناراضى هستند - میخواهند یک تجدیدنظرهائى بکنند، بلکه بتوانند اوضاع را روبهراه
بکنند، نمیتوانند؛ براى آنها یک راه بنبست است. امروز غرب در یک چنین موقعیتى است.
خب، این ضعف طبعاً نتیجهاش همین است که بیایند سراغ این چیزها و قطعنامه صادر
کنند. قطعنامه، یکى دو تا، پنج تا، ده تا. قطعنامهاى که دل ملتها، حتّى دل دولتها
هم با او همراه نیست. همین دولتهائى که بعضىها خودشان عضو شوراى امنیتند و این
قطعنامهها را امضا میکنند، ما اطلاع داریم که حتّى بعضى از خود این دولتها راضى به
این تحریمها نیستند؛ براى آنها یک عمل قسرى است و یک عمل جبرى است؛ یک رودربایستى
سیاسى است. وضع این است.
بنابراین، حوادثى از قبیل آنچه در این مدت براى ما اتفاق افتاده است - چه قطعنامهى
1929، چه این مسئلهى اهانت به قرآن کریم، چه اظهارات صریحاً خصمانهاى که علیه
جمهورى اسلامى میکنند، چه آنچه که در سال 88 گذشت، که این هم بلاشک و به طور واضح
دست دشمنان مستکبر در این جریان عیان بود - اینها همهاش به خاطر این است که آن طرف
احساس میکند که این طرف قوى شده است. این قدرت و قوّت و استحکامى که در این طرف به
وجود آمده، آن طرف را میترساند. این در اظهارات خودشان هم هست و دارند میگویند: اگر
این کار را نکنیم، ایران قدرت اول خاورمیانه میشود؛ اگر این کار را نکنیم، نفوذ
ایران در خاورمیانه زیاد میشود؛ از این حرفها میزنند. این نکتهى اول.
نکتهى دوم این است که این حوادث باید ما را بیدار نگه دارد. باید چرت نزنیم، باید
نخوابیم؛ خوابمان نبرد. اگر این حوادثى که من ترسیم میکنم، این قوّت و قدرت و
استحکام روزافزونى که در جبههى اسلامى و نظام مقدس جمهورى اسلامى مشاهده میشود، ما
را خاطرجمع کرد، بىدغدغه کرد، موجب خوابآلودگى ما شد، موجب غرور و غفلت ما شد،
خواهد شد خطر؛ این خطر است. باید این زنگ بیدارباش همیشه در چشم ما باشد. چه کار
باید بکنیم؟ باید درون خودمان را اصلاح کنیم. اصلاحِ دائمى جزو وظائف دائمى ماست.
درون را چه جورى اصلاح کنیم؟ اول از خودمان شروع کنیم. بنده، شخص حقیرِ مذنبِ عاصى
از خودم شروع کنم. دیگران هم همین جور. اول رابطهى خودمان را با خداى متعال درست
کنیم، اصلاح کنیم و به آنچه که خداى متعال از ما سؤال خواهد کرد، بیندیشیم: «و
استعملنى بما تسألنى غدا عنه».(4) این، از جملهى چیزهائى است که باید دائم در ذهن
ما باشد. نمیگویم خودمان که کاملاً اصلاح شدیم، بعد به اصلاح مردم بپردازیم - که
حالا ممکن است این به این آسانىها هم به دست نیاید - وقتى شروع به اصلاح خود
کردیم، آن وقت اصلاح جامعه هم براى ما آسان خواهد شد. و او - اصلاح جامعه - آسانتر
از اصلاح نفس است. انسان مىبیند دلهاى مستعد را، دلهاى آماده را، حرفپذیر و
منطقپذیر را در این جامعهى بزرگ ایرانى خود ما؛ این جوانان ما، این مرد و زن مؤمن
ما در اقصى نقاط کشور، از فرزانهترین و باسوادترین و فهمیدهترینشان تا طبقات
پائین در اکناف گوناگون کشور، انسان مىبیند که اینها حرف شنوى دارند؛ ما اگر
بگوئیم، اینها گوش میکنند. اگر گوش کردند، به احتمال زیاد، متأثر خواهند شد و آن
تأثر در عملشان ظاهر خواهد شد. یکى، این است مسئله؛ مسئلهى اصلاح درون.
تقویت روحیهى داخلى. یکى از مسائل مهم، مسئلهى تقویت روحیهى داخلى است - که اگر
حالا صحبت طولانى نشود؛ مزاحمت زیاد نشود، من بعد این را عرض خواهم کرد - این جزو
وظایف ماست. تقویت روحیه جزو چیزهائى است که از وظائف اصلى ماست؛ چه به حیث
مسئولین، چه به حیث روحانیون و معممین؛ این جزو چیزهائى است که باید هیچ وقت این را
فراموش نکنیم.
اتحاد حقیقى. آقایان همه دم از اتحاد و وحدت میزنند و میزنیم؛ همهمان میگوئیم
وحدت، اما وحدت را باید در عمل تحقق ببخشیم. وحدت این است که مشترکاتمان را که
بیشتر از موجبات مفرّق هست، تقویت کنیم و اینها را جلو چشم نگه داریم. اینجور نباشد
که دلخورى از یک نفر آدم، ما را وادار کند عملى بکنیم، حرفى بزنیم، اقدامى بکنیم که
برخلاف مصالح کشور باشد؛ که گاهى انسان مشاهده میکند! از یک نفر به خاطر یک کارى،
به خاطر شخصش، به خاطر یک اظهارى، یک دلخورىاى پیدا میکنیم، بعد این دلخورى سایه
مىافکند بر همهى رفتار ما؛ این درست نیست. باید مشترکات را نگاه کرد، نقاط اصلى
را باید پیدا کرد. بعضى از این مسائلى که ماها مطرح میکنیم و رویش تکیه میکنیم،
حقاً و انصافاً مسائل اصلى نیستند، اینها مسائل اصولى نیستند. مسائل اصولىترى وجود
دارد که بر آنها باید تکیه کرد. مىبینید دشمن چه چیزى را هدف قرار داده است، که
حالا این را هم عرض میکنم.
سومین نکتهاى که از این وضعیتى که وجود دارد، استفاده میشود، شناسائى دشمن و
شیوههاى او و کارى است که دارد انجام میدهد؛ دشمن الان چه کار دارد میکند؟ یکى از
مهمترین یا شاید بتوانم بگویم مهمترین کارى که دشمن میکند، دو قلم کار است: یک قلم،
جدا کردن مردم از نظام، یک قلم جدا کردن مردم از بیّنات دین و اصول دین و واضحات
احکام اسلامى و شریعت اسلامى است. این دو تا قلم کارى است که اینها دارند انجام
میدهند. درست هم فهمیدهاند؛ چون پشتوانهى نظام، مردمند. میدانند که اگر مردم را
از نظام جدا کردند، نظام بىپشتوانه خواهد شد؛ لذا سعى میکنند مردم را از نظام جدا
کنند. چه جورى؟ بىاعتماد کنند. یک کارِ واضح؛ بىاعتماد کنند: مردم را به مسئولین
بىاعتماد کنند. مسئولین هرچه کار بکنند، هرچه تلاش بکنند، هرچه تحرک نشان بدهند،
هرچه کارهاى خوب بکنند، یک تفسیر بدى در رادیوهاى بیگانه و در تبلیغات بیگانه وجود
دارد که اگر انسان این رادیوها را نگاه کند، این به طور واضح مشاهده میشود. البته
این همیشه بوده. همیشه و در همهى دورهها یکى از کارهاى دشمن، جدا کردن و
بىاعتماد کردن مردم به مدیران و کارگزاران بوده. در همهى این دورهى بیست ساله،
بیست و یکى دو سالهى بعد از رحلت امام و در دورهى حیات مبارک امام (رضوان اللَّه
تعالى علیه)، این یکى از کارها بوده. لذا بود که در آن زمان، امام بزرگوار با وجود
اعتراضهائى که به بعضى از عملکردهاى مسئولین و کارگزاران کشور داشتند، همیشه در
موضع مدافع آنها قرار میگرفتند. این معنایش این نبود که امام از جزئیات کارها دفاع
میکند؛ نه. اما امام سینه سپر میکرد. در مقابل کارگزاران و مسئولین نظام اگر کسى
سنگاندازى میکرد، موجب بىاعتمادى مردم به اینها میشد، امام مىایستادند. بنده هم
همین جور. بنده هم از همهى دولتها به این حیث، دفاع کردم، باز هم دفاع میکنم.
نباید به خاطر یک عملکردى در یک گوشهاى، مسئولین نظام را اعم از قوهى مجریه یا
قوهى مقننه یا قوهى قضائیه، در چشم مردم بىاعتبار کرد. چون مردم اگر چنانچه
احساس کردند که این دستگاههاى عظیم نمیتوانند مورد اعتماد قرار بگیرند، امید مردم
از بین خواهد رفت. فکر این را باید بکنند. انصافاً خلاف حق هم هست؛ یعنى این
چیزهائى که گاهى اوقات گفته میشود، خلاف حق است. خب ما داریم مىبینیم اوضاع و
احوال را و از بطون کار آشنا هستیم؛ خیلى تلاش دارد میشود؛ تلاش مؤمنانه و مخلصانه؛
انسان این را مشاهده میکند. پیشرفتهائى هم که مشاهده میشود - هى گفته میشود:
پیشرفتهاى کشور، پیشرفتهاى کشور - اینها همین طور با نشستن کنج خانه و بیکارى
مسئولین که به دست نمىآید؛ با تلاش مسئولین اینها به دست مىآید. تلاش دارد میشود؛
انصافاً تلاش میشود. دشمن میخواهد این حالت را از بین ببرد. دشمن میخواهد این حالت
اعتماد مردم به مسئولین نظام را سست کند تا مردم احساس کنند نمیشود به دولتشان
اعتماد کنند؛ به قوهى قضائیهشان، به مجلسشان نمیشود اعتماد بکنند؛ اینها را در
چشم مردم خراب کنند. این خطاست. این یک قلم کار دشمن است که این را باید فهمید.
نباید با دشمن همصدا شد، نباید جدول دشمن را پر کرد، پازل دشمن را تکمیل کرد، صداى
دشمن را در داخل بازتاب داد؛ اینها را باید مراقبت کرد.
یکى هم مسئلهى دین و بیّنات اسلامى و انقلاب اسلامى است. از توحید و نبوت و امامت
و ولایت و از اینها بگیرید تا احکام و حجاب و حدود شرعیه و بقیهى چیزها؛ دائم دارد
شبههپراکنى میشود. باید حواسمان باشد که اینها روش دشمن است. باید در مقابل اینها
تدبیر داشت، باید کار کرد. البته در اینجا و در این شبهههائى که به طرق مختلف مطرح
میشود، همه وظیفه دارند که در برابر این هنجارشکنىهاى دینى که در این سایتها و در
این اظهارات مشاهده میشود و این فرقهسازىهائى که وجود دارد، و این هنجارشکنىهاى
اخلاقى و جنسى که انسان مشاهده میکند و از این قبیل چیزها، بایستند. اینها کارهائى
است که نه اینکه همهى این کارها را دشمن دارد از خارج میکند؛ نه، انگیزههاى داخلى
هم وجود دارد، اما دشمن تقویت میکند، جهت میدهد، کمک میکند و اینها را هل میدهد به
جلو و دشمن از این چیزها خرسند است. باید این را مواظب باشیم. باید مواظبت کنیم.
مسئولیت به عهدهى کیست؟ آیا به عهدهى دولت است؟ به تنهائى، نه. دولت البته
مسئولیتهائى دارد. من خودم بارها به شوراى انقلاب فرهنگى در دورههاى مختلف گفتم که
شما نمیتوانید خود را از متدین کردن مردم و وظیفهاى که در این راه دارید، برکنار
نگه دارید. اینها مخالف بودند. آن جریانهاى بداخلاق مخالف بودند، میگفتند نه، این
دینِ دولتى میشود. من معتقدم دولت در این زمینه وظیفه دارد، اما وظیفهى دولت چیست؟
وظیفهى دولت درست کردن عقاید مردم است؟ نه، وظیفهى دولت زمینهسازى است؛ وظیفهى
عملیاتى و میدانى به عهده روحانیت است، به عهدهى زبدگان است، به عهدهى نخبگان
حوزه و دانشگاه است. این وظیفهى میدانى است. من امروز نگاه میکنم جاى این مجموعهى
مکرم دینى و علمى را در خیلى جاها خالى مىبینم.
ما اگر چنانچه به دستگاههاى تبلیغاتىمان اعتراض میکنیم، مىبینیم اینها گاهى
اوقات به خاطر اعتراض و تشرى که ما میزنیم، یک حرکتى دینى هم انجام میدهند، بد از
آب در مىآید؛ یک کارى هم انجام میدهند، محتواش خراب در مىآید، این به خاطر این
است که اشراف علمى که فقط مختص روحانیت است در این مورد، وجود ندارد.
حوزههاى علمیه نقششان در صدا و سیما فقط این نیست که یک واعظ خوشزبانى بیاید
آنجا، مردم را نصیحت کند؛ نه، حوزهى علمیه باید کمیتهها تشکیل بدهند، مجموعهها
تشکیل بدهند، اتاق فکرهاى دینى تشکیل بدهند، راجع به مسائل گوناگون بنویسند، بحث
کنند، تحلیل کنند، تحقیق کنند و محصولات اینها را بدهند بیرون. فضا وقتى که درست
شد، طبعاً اثر میگذارد. روى بازى هنرمند هم اثر میگذارد.
دویست سیصد نفر از هنرمندهاى مطرح کشور در بخشهاى مختلف اینجا آمدند - پارسال بود
یا کى بود - و با من ملاقات کردند. یک مقدارى آنها صحبت کردند، یک مقدارى ما صحبت
کردیم. بعد من به نکتهاى توى همان مجلس توجه کردم و همانجا هم گفتم اگر شماها که
فیلمسازید یا هنرمندید یا بازیگرید یا کارگردانید، از من بپرسید که ما میخواهیم
فیلم دینى درست کنیم، دربارهى چه موضوعى فیلم دینى درست کنیم؟ فرض کنید در باب
حجاب میخواهیم مثلاً فیلم بسازیم، محتواى این چه باشد، از کجا شروع کنیم، چى بیان
کنیم به مردم؟ اعتقاد مردم را دربارهى مسئلهى توحید یا مسئلهى نبوت یا مسئلهى
ولایت یا مسئلهى ولایت فقیه یا مسئلهى امام (رضوان اللَّه علیه) میخواهیم تقویت
کنیم، موضوع و محتوا چه باشد؟ این آدمى که در محیط غیر دینى پرورش پیدا کرده، هرگز
علم دین نخوانده، خیلىشان با قرآن آشنا نیستند، با نهجالبلاغه و حدیث آشنا
نیستند، چه میدانند چه باید بیاید در محتواى این فیلمها. ما که میدانیم، باید آماده
کنیم و کمک کنیم. وقتى ما توانستیم این فکرها را منظم کنیم، مرتب کنیم، منطقى کنیم،
قابل فهم کنیم، باورپذیر کنیم، آن را در مجموعههائى در اختیار گذاشتیم، این هنرمند
وقتى میخواند، خودش تحت تأثیر قرار میگیرد. لذا هنرمندى که سابقهى دینى و ریشهى
دینى دارد، انسان مىبیند فیلم خوبى هم اتفاقاً میسازد؛ که البته بندرت مواردى پیش
مىآید. پس کار ماست، کار روحانیت است که در این زمینه این کمبودها را برطرف کند.
این نکات در مورد مسائل خارجى، که عمدهى مسئلهى آن، جبههبندى بیشفعال شدهى خصم
است در مقابل ما، و نکتههائى هم در آن هست و کارهائى که دارند میکنند. البته در
این زمینه حرف زیاد است، که حالا اگر انسان بخواهد مطلب بگوید و حرف بگوید، حرف
هست.
یک نگاه هم به وضعیت داخلى خود ما، یعنى وضعیت جمهورى اسلامى؛ چه در داخل، چه در
خارج. به نظر من در این سه دههى پرافتخارى که بر نظام جمهورى اسلامى گذشته است،
حملات زیادى به ما شد؛ حملات ساختارشکنانه، حملات معارضهى جدى با هویت اسلامى، روح
اسلامى، روح انقلابى. خیلى در این سى سال به ما حمله شده. به شعارهامان دستاندازى
کردند؛ شعارهامان را تحریف کردند، خیلى اوقات شعارهامان را غلط معنا کردند. خیلى
اوقات تلاش شد - تلاشهاى سازماندهى شده، نه تلاش فردى - براى اینکه مردم را نسبت به
اصل انقلاب مسئلهدار کنند. در آن گذشتهاى که چندان هم از ما دور نیست، بارها
قانونشکنى کردند، بارها براى قانونشکنىها عناوین و ظواهر و بهانههاى موجه درست
کردند، تراشیدند؛ کارهاى گوناگونى انجام گرفت. ولى مردم و انقلاب ایستادند؛ انقلاب
ایستاد، مردم ایستادند، مسئولین مؤمنى که در میان این مجموعهى عظیم حضور فعالى
داشتند، ایستادند، روشنگرى کردند، و بحمداللَّه انقلاب پیش رفت و نتوانستند کارى
انجام بدهند. لذا شما ملاحظه کردید مردم در این انتخابات اخیر به حرفهاى داراى
صبغههاى غیر اسلامى و غیر دینى دل ندادند. اینها خیلى مهم است. مردم رفتند سراغ آن
کسى که شعارهاى انقلابى میداد، شعارهاى اسلامى میداد، شعارهاى ضد تجملگرائى میداد،
شعارهاى عدالت اجتماعى میداد. این نشاندهندهى بیدارى مردم است. مردم اینها را
دوست دارند. مردم به ما احترام میگذارند، چون اسلام را دوست دارند، ما را مظهر
اسلام و مبیّن اسلام میدانند.
این خصوصیت مردم ماست. این خیلى اهمیت دارد. سى و یکى دو سال دائم علیه انقلاب کار
شده، در عین حال مردم ایستادهاند و شعارهاى انقلاب، امروز زنده است. حرفهاى امام،
امروز حرفهاى رائج است؛ سکهى رائج است. کسانى که میخواهند در بین مردم سرى بلند
کنند، حرفهاى امام را تکرار میکنند؛ خودشان را مستند به امام نشان میدهند. یک روز
خلاف این بود؛ یک روزى که چندان دور نیست از ما، کسانى بودند که تظاهر میکردند به
مخالفت با امام؛ رفتند گفتند انقلاب دفن شد! صریحاً اعلام کردند. عدهاى گفتند که
بایستى مردم را از خدا جدا کرد! اینها را صریح پشت بلندگو آن روز میگفتند. امروز
جرأت نمیکنند اینها را بگویند. امروز آن کسانى که با مردم میتوانند حرف بزنند،
تریبون دارند - یا از هر وسیلهاى استفاده میکنند - دم از امام و دم از انقلاب و دم
از شعارهاى امام میزنند؛ حالا با شیوههاى خاص. این خیلى مهم است. این نشاندهندهى
این است که سکهى رائج در کشور و روش مقبول، روش امام است و راه انقلاب است. این
خیلى چیز بزرگى است.
خب، البته گفتیم مردم ایستادند، آخرین نمونهاش هم همین فتنهى سال 88 بود؛ مردم
ایستادند. همان کسانى که به کسان دیگرى غیر از منتخَب رأى داده بودند، همانها هم در
مقابل آنها ایستادند. لذا دیدید در 9 دى، در 22 بهمن، همه شرکت کردند؛ همه آمدند.
این نشاندهندهى این است که فتنهگران و فتنهانگیزان یک اقلیت معدودند؛ منتها
دروغ گفتند، خواستند مردم را دنبال خودشان بکشانند. اولِ کار موفق هم شدند؛ بعد که
چهرهشان آشکار شد، نقابشان در خلال حرفها و کارهاى گوناگون افتاد، مردم از اینها
رو برگرداندند. بنابراین، مردم ایستادهاند. خب، این یک نکته است در وضع کشور.
یک نکتهى دیگر پیشرفت کشور است. حالا پیشرفتهاى علمى را که بارها گفتند و گفتیم و
دیگران گفتند و خود شماها هم میدانید. حقیقتاً در زمینههاى علمى، در زمینههاى
فناورى، پیشرفتهاى شگفتآورى شده. بعضى از این چیزهائى که توى تلویزیون بهآسانى از
آن عبور میکنند که فلان کار شد و فلان چیز افتتاح شد، پشت صحنهى این را که انسان
نگاه میکند، خیلى کارهاى مهمى است؛ خیلى تلاش، خیلى عمق علمى، خیلى توانائى پشت سر
این پدیده خوابیده است که حالا رسیده به این که مثلاً فلان چیز به وجود آمده یا
فلان شیئى اختراع شده یا تولید شده؛ در زمینههاى گوناگون صنعتى و فناورى و علمى.
اینکه حالا مسلّم است؛ لکن آنچه که از این پیشرفتهاى علمى و فناورى به نظر من
بالاتر است، عبارت است از روحیهى ثبات و احساس توانائى که در ملت بیدار شده؛ در
کسانى که باید این کار را بکنند، این روحیه بیدار شده.
این جلسات ماه رمضان ما، یکى از برکاتش براى خود من همین بود؛ دانشجو بود، استاد
بود، فرزانگان و نخبگان بودند، مسئولین و کارگزاران بودند، صنعتگران بودند، فعالان
گوناگون کشور بودند و کسى هم به اینها نمیگفت که شما چه بگوئید؛ میگفتند بیائید
حرفتان را بزنید. حرفهائى که میزدند، نشاندهندهى روحیهى خودباورى، اتکاء به نفس،
اعتماد به اینکه میتوانند آنچه را که تا حالا انجام دادند، چندین برابر او را انجام
بدهند، بود. این خیلى چیز مهمى است. این همان روحیهاى است که امام (رضوان اللَّه
علیه) میخواست آن را در ماها بیدار کند. این روحیه در مردم بیدار شده. جوانها
مىآیند حرف میزنند. یک جوانى آمد صحبت کرد، گفت من یک نقشهى جامع علمى نوشتم که
این را میدهم به شما؛ آن نقشهى جامع علمى که در شوراى عالى انقلاب فرهنگى تهیه
شده، ایراد دارد. این خیلى روحیهى خودباورى بزرگى است. خیلى من لذت بردم. ممکن است
آنچه که او تهیه کرده، آنچنان که خودش خیال میکند، صددرصد مورد قبول نباشد، اما این
روحیه که یک جوان دانشجو با دو سه نفر همکار دانشجو بنشینند نقشهى جامع علمى کشور
را تنظیم کنند، بعد هم نه اینکه یک گوشهاى بگذارند، در ملأ عام بیاید به من بدهد،
بگوید این را من میدهم به شما، بسیار مهم است. اینچنین روحیههائى وجود دارد؛ هم در
دانشجوهاى ما، در جوانهاى ما، هم در اساتید خوب ما، مؤمن ما، این چیزها وجود دارد.
اینها مهم است.
اگر تلخىها را مىبینیم، ناکامىها را مىبینیم، ضعفها را مىبینیم، اینها را هم
باید ببینیم؛ اینها خیلى مهم است؛ جهتدهنده اینهاست. والّا کِى بوده که ما تو
مجموعهى خودمان آدم بد نداشته باشیم، آدم خلافکار نداشته باشیم، آدم ضعیف نداشته
باشیم، آدم نقزن نداشته باشیم، آدم مخالف نداشته باشیم؟ همیشه خب بوده؛ اما آن
چیزى که کشور را پیش میبرد، او عبارت است از آن موتور؛ از آن موتور پیشبرنده. حالا
داخل این قطار ممکن است چهار نفر با همدیگر دعوا هم بکنند، به سر و کلهى هم بزنند
یا پوست پرتقال هم بریزند و فضا را کثیف هم بکنند؛ اما قطار دارد حرکت میکند و به
جلو میرود. این اختلافات هم وجود دارد، خب داشته باشد. بدکارىهائى هم هست، یک نفر
هم توى قطار دارد نماز شب میخواند، نماز جعفر طیّار میخواند. همه جورش هست؛ اما
حرکت، حرکتِ به جلو، حرکتِ با امید، حرکتِ با جهت، حرکتِ با هدف، اینهاست؛ اینها را
باید دید. کار هست، سازندگى هست، ابتکار هست، روحیهى استغناء وجود دارد؛ انسان این
را امروز مشاهده میکند. خب، کارهاى مهمى هم انجام گرفته است که به نظر من کارهاى
باارزشى است؛ آن مقدارى که بنده اطلاع دارم، کارهاى بسیار خوبى در کشور دارد انجام
میگیرد.
حالا بر این تصویرى که بنده نسبت به وضع کشور دارم و به برادران و آقایان محترم عرض
کردم و آن چیزى که من از اوضاع کشور میفهمم - بنده بىاطلاع هم نیستم؛ از همهى این
مسائل گوناگونى که گفته میشود، مطلعم. خیلى از جزئیات را هم بنده میدانم - چند نکته
مترتب است:
یکى اینکه فشارهاى دشمن و شرائط سخت، ما را ضعیف نکرده. سختىها و تنگناهائى که در
این سى سال وجود داشته، ما را تضعیف نکرده؛ بلکه ما را نیرومند و مقاوم هم کرده.
امیرالمؤمنین (علیه سلام اللَّه و الملائکة اجمعین) فرمود: «ألا و انّ الشّجرة
البرّیّة اصلب عوداً ... و اقوى وقوداً»؛(5) هم محکمتر است، هم وقتى که آن را آتش
زدى، آتشش ماندگارتر است. خاصیت شرائط سخت این است. شرائط سخت، شرائط پرچالش، ملتها
را مقاوم میکند؛ رؤسا و مدیران و مسئولان و رهبران کشورها را مقاوم میکند؛ مثل یک
ورزش، آنها را تقویت میکند، نیروى آنها را مضاعف میکند، همت آنها را مضاعف میکند،
میروند دنبال کارهاى بزرگتر. و این بحمداللَّه اتفاق افتاده. این نکتهى اول.
نکتهى دوم اینکه، این فشارهائى که در دنیا انجام میگیرد، اینها محکوم به شکست است؛
اینها شکست خواهد خورد. این چیزى است که تجربه به ما نشان داده، غیر از وعدهى الهى
که: «و لینصرنّ اللَّه من ینصره»(6) و آیات زیادى که در این جهت هست. فشارها غالباً
محکوم به شکست است. یک مدتى فشار مىآورند، وقتى که ایستادگى مشاهده شد از این طرف،
آن فشار تمام میشود. جنگ، جنگ ارادههاست؛ جنگ عزمهاى راسخ است؛ هر که عزمش بیشتر
بود، او برنده است. بنابراین، اینها شکست میخورند. اگر قرار بود نظام اسلامى با این
فشارها شکست بخورد، باید همان دههى اول شکست میخورد. آن وقت - گفتم - دشمن قوىتر
بود، ما ضعیفتر بودیم، توانائىهامان کمتر بود، امکاناتمان کمتر بود،
دنیاشناسىمان کمتر بود، تجربهمان کمتر بود؛ امروز بحمداللَّه این کمبودها و
کمىهاى آن وقتها جبران شده و خیلى از اشکالاتى که آن وقت وجود داشت، وجود ندارد.
مردم روحیههاشان هم خوب است. امروز انگیزهها خیلى بالاست. اگر خداى نکرده یک وقتى
یک جنگى اتفاق بیفتد که حضور در جبهه را براى مردم و جوانها ایجاب کند، آن وقت
خواهید دید که جوان امروز ما که نسل سوم انقلاب است، همتش و فداکارىاش از جوان آن
روز کمتر نیست؛ شاید بیشتر هم هست. یک چنین حالتى وجود دارد. بنابراین، این فشارها
محکوم به شکست است؛ لکن مهم این است که ما بیدار باشیم. به شرط اینکه ما بیدار
باشیم؛ به شرط اینکه خوابمان نبرد، غفلت نکنیم. این زنگهاى هشداردهنده و بیدارباش،
ما را بیدار نگه دارد؛ این شرطش است.
نکتهى سوم؛ یک کلید اصلى وجود دارد و آن امید دادن و اطمینان دادن به مردم است.
این کارى است که به عهدهى من و شماست: ما معممین، ما مسئولان، ائمهى محترم جمعه؛
کار باید این باشد که به مردم امید بدهید و اطمینان بدهید. اگر مردم ناامید شدند،
اعتماد خودشان را از دست دادند، متزلزل شدند، شکست قطعى است. آن چیزى که جنگنده را،
رزمنده را در جبهه نگه میدارد، امید است. باید امید داشته باشد، بداند که میتواند
به پیروزى برسد. این امید را باید زنده نگه داشت. عامل اصلى پیروزى، در صحنه بودن
مردم است؛ عامل در صحنه بودن مردم، امید و اطمینان آنهاست. این امید را باید در
مردم تقویت کرد؛ مردم را نباید ترساند؛ مردم را نباید بدبین کرد، بىاعتماد کرد. در
قرآن کریم ببینید: «الّذین قال لهم النّاس انّ النّاس قد جمعوا لکم فاخشوهم».(7)
این از طرف دشمن است؛ بترسید - «قد جمعوا لکم فاخشوهم» نسبت داده شود به دشمن -
آیهى دیگر: «انّما ذلکم الشّیطان یخوّف اولیائه»؛(8) میترساند. «لئن لم ینته
المنافقون و الّذین فى قلوبهم مرض و المرجفون فى المدینة لنغرینّک بهم».(9) ببینید،
اینهاست. یعنى ترسیدن مردم مذمت شده؛ مردم را ناامید کردن، مردم را بىاطمینان
کردن، مذمت شده. متقابلاً، نقطهى مقابل: «والعصر. انّ الانسان لفى خسر. الّا
الّذین امنوا و عملوا الصّالحات و تواصوا بالحقّ و تواصوا بالصّبر»؛(10) همدیگر را
باید وصیت کنیم، توصیه کنیم به صبر، به ایستادگى، به پیروى از حق؛ همدیگر را نگه
داریم. «و المؤمنون و المؤمنات بعضهم اولیاء بعض»؛(11) اولیاء یعنى پیوستهها؛ به
همدیگر پیوستند. این وظیفهى ماست. بنابراین، بایستى به این نکتهى امید و اطمینان
توجه کرد.
مسائل اصلى را باید شناخت و مسائل فرعى را اصلى نکرد؛ نه اینکه مطرح نکرد؛ نه،
مسائل فرعى هم باید طرح شود؛ همهى جزئیات باید طرح شود؛ اما اصلى نشود و ملاک
مخالفت و موافقت قرار نگیرد. ملاک موافقت و مخالفت، صراط مستقیم حق است، اسلام است،
تشرع است، تدین است، پایبندى به مبانى انقلاب است، پایبندى به آرزوهاى امام و
اهدافى است که امام ترسیم کردند؛ مقابلهى با مستکبرین است، بدبین بودن به مستکبرین
است. یعنى بدانیم که دشمن ما کیست. اینجور نباشد که ما با رفیق و برادر خودمان که
مثلاً اینجا نشسته، بنا کنیم مخالفت، اما دلمان با آن مستکبر، با آن بىحیاى مخالف
همراه باشد، از او کمک بخواهیم، به او اعتماد کنیم؛ اینجورى نباشد.
مسئلهى مهمى که در ذهن بنده همیشه هست - آنطور که فرمودند، در جلسه هم مطرح شده -
و مورد دغدغهى افراد است، مسئلهى فرهنگ است؛ مهم است. مسئلهى فرهنگ از مسائل
اقتصادى مهمتر است، از مسائل سیاسى مهمتر است. فرهنگ چیه؟ فرهنگ عبارت است از آن
درک، برداشت، فهم، معتقَد و باور انسانها و روحیات و خلقیات آنها در زندگى؛ آنهائى
است که انسان را به کار وادار میکند. فرهنگ حاکم بر یک کشور مثلاً اگر چنانچه فرهنگ
مسئولیتپذیرى بود، این عمل مردم را هدایت میکند. نقطهى مقابل، حالت بىمسئولیتى
است که انسان نسبت به حوادث، نسبت به قضایا، نسبت به آینده، نسبت به دشمن، نسبت به
دوست، احساس مسئولیت نکند. مسئولیتپذیرى، تزریق مسئولیتپذیرى و هدیه کردن او به
ارواح مردم، به افکار مردم و روحیات مردم، این تقویت فرهنگ است. ایثارگرى، وجدان
کارى، انضباط، تعاون اجتماعى، سازگارى اجتماعى، پرهیز از اسراف، اصلاح الگوى مصرف،
روحیهى قناعت، استحکام در آنچه که تولید میکنیم؛ اینها فرهنگ است. اینها را باید
در مردم تقویت کرد. درستکارى، زنده نگه داشتن اندیشههاى امام و انقلاب، روحیهى
انسجام و اتحاد اسلامى - آن چیزى که قرآن هم ما را به او امر میکند، تفکرات ما هم
به او امر میکند، انقلاب هم ما را به او حمل میکند و امر میکند - با برادران
مسلمان، با هممیهنان، حالت اتحاد و انسجام داشتن، تعصب متقابل مثبت نسبت به یکدیگر
داشتن، که در عرض گسترهى امت اسلامى هم همین جور است. اینها فرهنگ است. یکى از
آنها هم البته فرهنگ عفاف و فرهنگ سادهزیستى است.
این کارها به عهدهى کیست؟ رسانهها خیلى نقش دارند؛ اما رسانهها قالبند؛ محتوا و
مضمون، دست ماست، که حالا بحث مفصلى دارد که جایش اینجا نیست. انشاءاللَّه در جاى
خودش من راجع به این صحبت خواهم کرد. کارهاى مهمى بر عهدهى ماهاست، بر عهدهى
حوزههاى علمیه است که این کارها را باید انشاءاللَّه انجام بدهیم. دیگر صحبت ما
طولانى شد.
خداوند انشاءاللَّه که همهى ما را در راه انقلاب، در راه اسلام نگه دارد؛ زندگى
ما را وقف اسلام بکند؛ مرگ ما را در راه اسلام و براى اسلام و براى خودش قرار بدهد؛
آنچه که گفتیم، میگوئیم، میشنویم و میکنیم، آن را براى خودش و در راه خودش قرار
بدهد.
والسّلام علیکم و رحمةاللَّه و برکاته
1) فتح: 4-7؛ ترجمه:
او کسی است که سکینه و آرامش را در دلهای مؤمنان نازل کرد تا ایمانی بر ایمانشان
افزوده شود، لشکر آسمانها و زمین از آن خدا است، و خداوند دانا و حکیم است. هدف
(دیگر از این فتح مبین) آن بود که مردان و زنان با ایمان را در باغهائی (از بهشت)
وارد کند که نهرها از زیر درختانش جاری است، و گناهان آنها را ببخشد، و این نزد خدا
پیروزی بزرگی است. و نیز مردان و زنان منافق و مردان و زنان مشرک را که به خدا گمان
بد میبرند مجازات کند، حوادث سوئی (که برای مؤ منان انتظار میکشند) تنها بر
خودشان نازل میشود، خداوند آنها را غضب کرده، و آنها را از رحمت خود دور ساخته، و
جهنم را برای آنها آماده کرده، و چه بد سرانجامی است. لشکریان آسمانها و زمین تنها
از آن خدا است، و خداوند شکست ناپذیر و حکیم است.
2) رعد: 38
3) نهجالبلاغه: نامهى 62
4) صحیفهى سجادیه، دعاى بیستم
5) نهجالبلاغه: نامهی 45
6) حج: 40
7) آلعمران: 173
8) آلعمران: 175
9) احزاب:60
10) عصر: 1-3
11) توبه: 71