اینجانب احمد محسنی گرکانی اهل منطقه آشتیان در استان مرکزی ، تولدم در یکی از روستاهای آن استان بنام گرکان می باشد. خاندان محسنی در گرکان و در منطقه ، معروف و مشهور است. پدر و مادرم از خانواده سرشناس و خیرخواه و مصلح جامعه بخصوص در اختلافات محلی جدم مرحوم نایب حسین و پدر او مرحوم حاج محمد از شخصیت های شجاع و مدافع حقوق اجتماعی و مظلومان بوده ، خداوند تبارک و تعالی به او سرمایه فراوان و فرزندان رشید عطا فرموده .
دوران کودکی را در آغوش پر مهر و محبّت خانواده سپری کردم و تحصیلات کلاسی را در آن زمان به پایان رساندم . مرحوم پدرم نقش مؤثری در شکل گیری علمی ، اخلاقی وفرهنگی ام داشت بگونه ایکه در مراحل تحصیلی از محصلین ممتاز بشمار می رفتم و به دریافت جایزه از رئیس معارف اراک موفق شدم و مورد تشویق قرار گرفتم. پس از گذر آن دوران ناخودآگاه ذوق و نشاط علوم حوزوی ( روحانیت ) در من پیدا شد. گفتنی است سخنان مشوقانه و تحسین برانگیز پدرم آن چنان در من تأثیر گذار شد که علاقه ام به تحصیل علوم اسلامی مضاعف گردید. هفده سال داشتم که وارد حوزه علمیه آشتیان گردیدم. با گذراندن دوره مقدماتی وارد حوزه علمیه اراک شدم و در مدرسه حاج محمد ابراهیم ساکن و به دروس فقه و اصول و علوم اسلامی مشغول شدم و از اساتید آن حوزه مبارکه آیت الله آقا کاظم گلپایگانی و آیت الله میرزا فضل الله نصیر الاسلامی بهره های علمی و اخلاقی بردم و با دوستانی همانند مرحوم آقای حاج شیخ محمد تقی ستوده و حضرت آقای صلواتی که هم اکنون در قم از مدرسین است آشنا و رفاقت پیدا کردم . در سال 1325 شمسی به حوزه مبارکه علمیه قم مشرف شدم، زمانی بود که مرحوم آیت الله العظمی آقای بروجردی در توسعه علمی و عمرانی حوزه مبارکه علمیه قم اقدامات چشم گیری انجام داد، از سوی معظم له اساتید معروفی همانند مرحوم آیات محقق داماد و فاضل لنکرانی و حاج شیخ محمدعلی کرمانی برای امتحان طلاب معین شدند که تحصیل کرده ها را مورد امتحان و آزمایش علمی قرار دهند. در جلسه امتحان شرکت کردم و قبول شدم . با تکمیل دروس فقه و اصول در پایه سطح ، در جلسه درس خارج فقه آیت الله العظمی بروجردی قدس سره شرکت نمودم . همزمان در محضر فقهای نامدار و اساتید بزرگوار آیت الله گلپایگانی و آیت الله داماد و درس خارج اصول مرحوم امام «قدس» استفاده و بهره بردم و علم کلام و حکمت و فلسفه را نزد آقای لاکانی و مرحوم حاج شیخ مهدی مازندرانی و حاج آقا رضا صدر رحمهم الله علیهم فرا گرفتم و در محضر استاد علامه طباطبائی بهره زیادی از علم تفسیر قرآن کسب نمودم و در جلسه درس اخلاق مرحوم حاج آقا حسین فاطمی قمی و حاج شیخ عباس تهرانی حاضر می شدم. در سال 1331 شمسی باعتاب مقدسه کربلا و نجف مشرف گردیدم و در نجف از جلسه درس آیت الله حکیم استفاده کردم .
با دوستانیکه هم مباحثه بودم :
حضرات آیات صلواتی ، حاج آقا مهدی یثربی کاشانی و حاج آقا مهدی حائری و افتخاری و خوشوقتـی و عمانی و روزهـای جمعه با بعضی دوستـان به شنا در چاله حوضهای حمام و استخرها می پرداختم . از جمله دوستان شنا مرحوم حاج آقا مصطفی خمینی فرزند امام قده بود .
بعضی از شبهای جمعه با دوستان پیاده به مسجد جمکران مشرف می شدیم و خاطره شیرینی از کرامـت آن مکـان مقدس دارم . سخنـان فدائیان اسـلام و آیت الله کاشانی و خواندن کتاب کشف الاسرار امام (ره) و حضور در سخنرانی کوبنده و انقلابی امام خمینی علیه لایحه کاپی تالاسیون و اعلامیه بعضی از مراجع تقلید در شکل گیری انقلابی و سیاسی اینجانب تأثیر گذار بود .
در طول سی سال که در حوزه علمیه بوده و از محضر استادان بزرگوار بهره و فیض می بردم ، به تدریس کتاب شرح لمعه و اصول فقه و درس اخلاق موفق بودم. در خلال فعالیت های علمی عضو شورای استفتائات حضرت آیت الله گلپایگانی هم بودم. در یک سفر تبلیغی به شهرستان فیروزکوه و فریدون کنار از طرف شهربانی و سازمان ساواک محدودیت و ممنوعیت در منبر برایم فراهم آوردند و تهدید میشدم که باید در پایان منبر به شاه دعا کنم . مخالفت با این تقاضا سبب شد نیمه شب مرا به ژاندارمری فریدون کنار بردند و با حمایت یکی از سرشناس های مهم فریدون کنار آزاد شدم و در فیروزکوه همین مشکل را برایم ایجاد کردند . دو نفر پلیس شهربانی درب مسجد می ایستادند و تهدید می کردند که باید به شاه دعا کنی یا روضه و منبر تعطیل گردد، با کمک مردم و اجتماع پرشور جوانان منبر رفتن ادامه پیدا کرد بدون دعاء به شاه و الحمدالله سرانجام منتهی به پیروزی گردید .
سفر به فیروزکوه :
این سفر در ماه مبارک رمضان بود. هجدهم ماه رمضان مصادف شده بود با چهارم آبانماه ( تولد محمدرضا شاه) چون ایام روزه داری و عبادت مخصوصاً شب نوزدهم ماه در پیش بود مصلحت دیدند که مجلس جشن تولد را به مجلس نیایش تبدیل کنند . طبعاً در مسجد جامع مجلس نیایش میبایست تشکیل شود و اعلان کردند مجلس نیایش در مسجد با حضور امام جماعت و سخنرانی ایشان (که بنده بودم ) می باشد و رسماً از اینجانب هم دعوت کردند. پیش از ساعت مقرر ، محل استراحت همیشگی خود را عوض کردم بگونه ایکه کسی نمی دانست من در کجا میباشم. مأمورین تلاش زیادی کردند که محل استراحتم را پیدا کنند، موفق نشدند. مجلس نیایش در مسجد با حضور مسئولین بدون روحانی را با وضع خفت باری پایان دادند .
صدای اذان نماز ظهر و عصر از مسجد هر روز پخش می شد. به محض اینکه اذان تمام شد عازم مسجد شدم. پس از نماز جماعت به منبر رفتم. مسئولان شهر صدای مرا که از بلندگوی مسجد شنیدند عصبانی شدند، زیرا عدم شرکت مرا در مجلس نیایش توجیه کرده بودند که فلانی در مسافرت می باشد، بلافاصله از سوی اداره ساواک علیه بنده جلسه تشکیل دادندو گزارش علیه اینجانب تنظیم کردند مبنی بر اینکه ایشان به مجلس تولد شاه اهانت کرده باید مجازات شود، سرانجام مرا به ساواک دماوند بردند پس از مدت کوتاهی با وساطت و ضمانت یکی از متنفذین فیروز کوه آزاد شدم .
سفر به فریدون کنار :
در تاریخ 1356 شمسی برای ده شب به فریدون کنار دعوت شدم. تبلیغات وسیعی وسیله رسانه های اجتماعی درباره انقلاب شاه و مردم انجام شد. یکی از سخنرانی های بنده پیرامون ضررها و مفاسد اخلاقی تلویزیون آن زمان بود. بعضی از مأمورین گزارش تندی علیه من به ساواک دادند که ایشان در منبر سخنرانی گفته در هر خانه ایکه آنتن تلویزیون باشد آن خانه فاحشه خانه است. البته این مطلب کذب بود زیرا از نوار سخنرانی خلاف آن روشن شد .
با این گزارش نیمه شب اطراف خانه میزبان اینجانب را محاصره کردند، مرا از خواب بیدار و با وضع ناهنجاری به ژاندارمری بردند. پس از بازداشت و پرونده سازی و ارسال آن به ساری شخصی بنام سرهنگ مولوی مسئول رسیدگی به پرونده از ساری آمد، با وساطت و اجتماع زیادی از برادران دینی آن شهر قضیه فیصله پیدا کرد و آزاد شدم و به ادامه سخنرانی پرداختم .
تبلیغات و تألیفات :
بعد از پیروزی انقلاب جمهوری اسلامی ایران برای اطلاع رسانی برنامه های حکومتی و تبلیغاتی نیاز مبرمی به مبلغین و روحانیین متعهد و متدین بود، من این وظیفه را احساس می کردم ، لذا تبلیغات گسترده در شهرهای مختلف داشتم اما بیشتر تبلیغاتم تحت عنوان امامت جمعه بود که از جانب امام خمینی قدسره در شهرهای تویسرکان ، تربت حیدریه ، و از طرف مقام معظم رهبری به امامت جمعه اراک منصوب و توفیقاتی در تبلیغ برنامه عبادی سیاسی ، اجتماعی و اخلاقی داشتم، یک دوره رئیس دیوان عالی کشور بودم و به تدریس در حوزه های تهران مشغول می باشم .